برخی استراتژی های عمومی قیمت گذاری عبارتند از:
قیمت گذاری براساس محصول
ما میتوانیم بر اساس محصول خود قیمت گذاری انجام دهیم، یعنی محصول ما میتواند پایه و اساس قیمت گذاری در نظر گرفته شود. اولین روش در این نوع، قیمت گذاری اختیاری است یعنی اضافه کردن یکسری گزینه های اختیاری به محصول که مشتری می تواند آنها را انتخاب کند، در واقع ما یک قیمت اصلی خواهیم داشت و با انتخاب بقیه گزینه ها قیمت تغییر خواهد کرد. دومین روش قیمت گذاری اجباری است، یعنی درهنگام خرید یک محصول مجبور هستیم سایر خدمات و محصولات مورد نیاز برای محصول اصلی را نیز بخریم.
روش دیگر قیمت گذاری محصول جانبی است، به عنوان مثال فروش ویندوز و نرم افزارهای جانبی موردنیاز برای آن؛ وآخرین روش قیمت گذاری مجموع محصول هست، به این معنا که پکیج کردن یک مجموعه محصول قیمتی کمتر از خریدن تمام آن محصولات به تنهایی دارد. Kfc و مک دونالدز نمونه موفق این نوع قیمتگذاری هستند.
قیمتگذاری پویا (Dynamic Pricing)
در این نوع روش، قیمت گذاری براساس متغیرهای مختلف تغییر می کند.به عنوان مثال با درنظر گرفتن متغیر زمان، محصول ما در اول فصل گران و در آخر فصل ارزانتر خواهد بود. همچنین متغیرهای دیگری مانند خدمات، نقطه اوجِ فروش و بخشبندی مشتریان نیز برقیمت گذاری تاثیردارد.
Freemium pricing
به این معنا که ما در ابتدا محصول یا خدمت را رایگان وارد بازار می کنیم و بعد از آن مشتری باید برای استفاده از ویژگیهای دیگر پول پرداخت کند. اساس این قیمت گذاری بر مبنای سوگیری های اثر مالکیت و ایکیا است.
High-low pricing
بسیاری از برندهای بزرگ در ابتدای معرفی محصول جدید خود، با قیمت بالا وارد بازار می شوند و بعد از آن رفته رفته قیمت را کاهش می دهند. به عنوان مثال انواع گوشیهای موبایل ازین استراتژی استفاده می کنند.
قیمتگذاری ساعتی (Hourly Pricing)
افراد براساس میزان ساعتی که خدمات انجام داده اند قیمت را مشخص می کنند. بسیاری از پروژه ها و کارهایی که به صورت فریلنسری انجام میشود ساعتی قیمت گذاری می شوند.
قیمت گذاری پروژه های (Project-Based Pricing)
به این معنا که یک پروژه به صورت کلی و تمام شده قیمت گذاری میشود و پول برای آن پرداخت می شود.
قیمتگذاری جغرافیایی (Geographic Pricing)
در این روش، قیمت گذاری براساس کشورهای مختلف، شهرهای مختلف و حتی مناطق مختلف یک شهر و به صورت کلی جغرافیای مختلف انجام می شود، و ما می توانیم براین اساس قیمتهای متفاوتی برای یک محصول لحاظ کنیم. این نوع از قیمت گذاری میتواند عوامل متعددی داشته باشد، مانند کمیاب بودن محصول در یک منطقه، علاقه افراد یک منطقه خاص به آن محصول و هزینه های حمل و نقل بالاتر و ….
قیمت گذاری مبتنی برهزینه
به طور کلی قیمت گذاری مبتنی بر هزینه (Cost-Based Pricing) را میتوان به عنوان یک استراتژی برای تعیین قیمتهای فروش محصولات یک شرکت براساس هزینه های تولید آنها توصیف کرد.
قیمت گذاری مبتنی بر هزینه معمولا در بخشهای خرده فروشی و تولید استفاده می شود، زیرا ماهیت فیزیکی محصولات فروخته شده به این معنی است که هزینه های مواد خام و نیروهای کار باید توسط شرکتها پوشش داده شود.
برای تعیین قیمت فروش یک محصول در این روش باید درصد سود معینی برکل هزینه های تمام شده (هزینه های ثابت و متغیر) اضافه شود؛ به عنوان مثال شرکت A محصولات بهداشتی مانند شامپو می فروشد. برای تولید یک شامپو 6 دلار کل هزینه تمام شده آن است؛ اگر شرکت بخواهد 50 درصد سود داشته باشد، پس باید آن شامپو را 9 دلار بفروشد. این روش معمولا تمایل به پرداخت مشتری را نادیده می گیرد، موقعیت رقابتی را در نظر نمیگیرد و معمولا در معرض خطر رقبایی قرار می گیرد که محصولات مشابه را با قیمتهای جذابتری می فروشند.
قیمت گذاری مبتنی بر ارزش
قیمتگذاری مبتنی برارزش(Value-Based Pricing) استراتژی تعیین قیمت یک محصول یا خدمات براساس ارزش مشخص شده آن توسط مشتریان است.
قیمت گذاری مبتنی بر ارزش نوعی از قیمت گذاری است که میتواند در هرصنعتی اعمال شود، اما معمولا برای محصولاتی استفاده میشود که تصویر برند محکمی دارند، کیفیت بالایی دارند و منحصر به فرد و دارای تقاضای بالا هستند. تمایل مشتری به پرداخت (WTP) بر محرکهای مربوط به قیمتی که مشتری مایل به پرداخت آن است و بر تقاضای نهایی مربوط به آن قیمت تأثیر میگذارد.
منظور از محرکهای اثرگذار بر ارزش مشتری، ارزش اقتصادی، روانی و تجربی است که مشتری با استفاده از محصول یا خدمات به دست میآورد که به نوبه خود بر قیمتی که مشتریان مایل به پرداخت آن است و بر تقاضای مشتری تأثیر میگذارد و به نوبه خود درآمد نهایی را تحت شعاع قرار میدهد. محرکهای اثرگذار بر رقابت به قیمت کالاهای رقابتی جانشین مربوط هستند. این محرکها تأثیر رقابت و توانایی شرکت برای تعیین قیمت را نشان میدهند و از ارزش متفاوتی که باتوجهبه آسیب بالقوه رقابت به مشتری ارائه میشود محافظت میکند.
خالص ارزش تصمیم به خرید برای مشتریان از طریق جمع ارزش مزایای دریافتی – یعنی ارزشی که مشتری به دست میآورد – منهای قیمت پرداختی – چیزی که مشتری بهازای آنچه دریافت میکند ارائه میدهد – تعیین میشود.
استارباکس نمونهای از قیمت گذاری مبتنی بر ارزش است. این برند پایگاه عظیمی از مشتریان وفادار جهانی دارد. استارباکس سیاستی برای تشویق تعاملات اجتماعی بین مشتریان دارد. فروشگاه های آنها به مشتریان اجازه می دهند که تا زمانی که بخواهند در آنجا بنشینند بدون اینکه نیاز به خرید مکرر چیزی داشته باشند. پس برای مشتری یک تصویر با لیوان استارباکس و قرارگرفتن در یک موقعیت اجتماعی ایجاد می شود. ارزش این تصویر در ذهن مشتری بسیار بیشتر از ارزش واقعی یک لیوان قهوه است و این همان چیزی است که استارباکس بر روی آن حساب می کند.
منبع: